11/16/2003

علی کوچولو، تو قصه ها نيست،
مثله من و توست،اون دور دورا نيست،
نه قهرمانه، نه خيلی ترسو،
نه خيلی پرحرف، نه خيلی کم رو،
خونشون در داره، در خونشون کلون داره، حياط داره، ايوون داره،
اتاقش تاقچه داره،حياطش باغچه داره،
باغچه ای داره گل گلی، کنار حوضش بلبلی، لای، لای لای..
دوتا ورژن از علی کوچولو پيدا کردم اولی(508 kb) آدمو به گريه می اندازه و دومی(2.51 Mb) به خنده.

نيگاکن دوست من، من اين بلاگو برای تو درست کردم، اگه می خوای من و اون بفهميمت پس بنويس، Uname و Pass رو هم برات آف می ذارم.

جوانی باريک و لاغر اندام است، سر نسبتا بزرگی با موهای پرپشت دارد، سبيلهای خرمايي رنگ و پوست سفيدی دارد. موقع تدريس زياد پرحرفی می کند و ايده ها و سوالات زيادی به ذهنش می رسد واما متوجه نيست که که پرحرفی و خلاقيت او خسته کننده می شود. تکيه کلامش "خانوما و آقايون" رو بارها و تقريبا در ابتدای هرپاراگراف از صحبتهاش تکرار می کند.
اولين بار سر جلسه ی کنکور سراری سال 79 ديدمش. استرس کنکور اجازه نمی داد تا به اين مراقب جلسه ی لاغر اندام که لباس تيره پوشيده بود زياد دقت کنم. حدود دوماه بعد که اولين گامهام رو توی سالن دانشکده بر می داشتم چهره ی آشنايي ديدم، اونقدر آشنا که نتونستم از ايستادن و خيره شدن به ش جلوگيری کنم. اونم همين کارو کرد و اول سلام کرد. به خاطر آوردم، مراقب جلسه ی کنکور، اونم به خاطر داشت! به نظرش رفتار من سر جلسه با بقيه متفاوت بوده، اونقدر که حالا منو به خاطر داشت. طی اين سه سال گذشته هروقت ديدمش، نگاهمو ازش می دزديدم و حالا استادمه، فاميلموم از قبل می دونه و هرسوالی که مطرح می کنه اول به چشمهای من نگاه می کنه و منم نامردی نمی کنم و به هيچکدوم از سوالاش تاحالا جواب ندادم! برای همين مدتيه ديگه کاری به م نداره....