12/21/2003

يک بار براي هميشه بايد اين مساله رو براي خودم روشن کنم، مساله ي نماز رو مي گم. مي ترسم از اينکه عمرم به آخر برسه و به خودم بيام و ببينم هنوز اين مساله برام باقي مونده و به "نماز هاي زجرآور" م ادامه مي دم، نمازهايي که کاملا برآمده از حس و حالته، اگه شاد و سرخوشي نماز هم خوبه و سبکترت مي کنه اگه گرفتاري داري نمازت رو سريع و سرسري مي خوني و عذاب قاطي کردن رکعتاها هم که هميشه هست، آيا اون به اين وردهاي تکراريه ما نياز داره؟ آيا نماز نخوندن نشانه ي اعتقاد نداشتن به خداست؟ آيا اسلام و نماز بر من فرض شده؟ اونهم به اين دليل که توي يک خانواده ي مسلمان بدنيا اومدم؟ و خيلي سوالهاي ديگه که مي خوام هرچه سريعتر به شون جواب بدم، بايد جواب بدم...

اي کاش اينم يک مساله ي الکترونيک بود که حلش مي کردم و به يک جواب قطعي مي رسيدم و يا جوابشو به خدا نشون مي دادم(مطمئني که هست؟) تا بگه غلطه يا درست و يا حداقل مي شد با MATLAB و يا OrCad تحليلش کنم و با روشهاي عددي به يه جوابي برسم...

"آيا خدا هست؟" انسان تا کي بايد دنبال جواب اين سوال باشه؟ وقتي متولد مي شي خدا رو هم همراه مراسم سيسموني به ت مي دن و ميگن آره هست و مسلمون بودن بر تو فرض شده و برو بپرستش تا وقتي مردي و بودنشو به نسل بعد منتقل کني. يه نسخه ي آماده و از قبل پيچيده شده است و نيازي نيست به خودت فشار بياري، جوابا همه داده شده، فيلسوفها ي زيادي روش فکر کردن و جوابشو دادند. تو نيازي نيست فکر کني...

آيا اين مساله حل مي شه؟ آيا اين مساله است؟ آيا بايد حل بشه؟ آيا رسالت انسان پيدا کردن جواب همين سوالها نيست؟ آيا"يک بار براي هميشه" مي شه روشنش کرد؟

جراتشو داري براي يک لحظه فرض کني خدايي نيست؟ مي توني پوچي موجود رو تصور کني؟... آيا مي توني خدايي رو که از روز تولدت اذونشو توي گوشت خوندن و توي تمام وجودت رخنه کرده بکشيش؟
کلی تناقض و مساله وجود داره که برای یه عمر بشه به ش فکرکرد...

هه،... عمرت تموم می شه و تمام عمرت به این فکر کردی که آیا خدایی هست و یا نه؟!، اون دنیا خدا جلوتو می گیره و می گه ای بنده ی بدبخت این همه عمر به ت دادیم و تو همه ش در وچود ما شک می کردی؟ حالا این چند ملیون سال باقی مونده رو برو جهنم تا دفعه ی دیگه که فرستادنت زمین وقتت رو با این اراجیف تلف نکنی و به جاش از زندگیت لذت ببری...

يک چيز کوچک.(6.62 Mb)