اين روزها،
1. سالی يه بار با کلی فيس و افاده به ديد و بازديدِ همديگه ميريم لطفا ماه محرم رو بهانه نکنيد تا به ما خرما و تخمه آفتابگردون قالب کنيد.
2. خبر اول بگو جندتا آمريکايی کشته شدن خبر دوم بگو چندا اسير شدن ،خبر سوم با خوشحالی بگو صدام صحيح و سالمه، خبر چهارم بگو چندتا غيرنظامی عراقی مردن... يه وقت نگی آمريکا چه قدر اسير گرفته ،چندتا فرمانده ی عراقی تسليم شدن،نگی به چند کيلومتريه بغداد رسيدن!
3. من شخصا حاضرم به تمام دوستان پرشين بلاگی از ب بسم الله تا ...انتها خدمات بدم تا به بلاگ اسپات منتقل بشن، جونم در رفت از بس صفحه هاشون Error داد.
4. چند روز ديگه تا آخر تعطيلات مونده تا خودخوريه من برای انجام تکاليف الکترونيکIII به اتمام برسه؟!.
5. پسر خاله عزيز من در مقابل تو چه واکنشی نشون بدم وقتی می پرسی:
- مهندسای برق آخرش راديو تلويزيون تعمير می کنن ديگه؟ آره!
6. اين چه احساسيه شبا قبل از خواب به سراغم مياد. حس در انتظار کسی بودن؟ دلتنگش بودن ؟ و يا حسرتش رو خوردن ؟ نمی دونم...