يادته يه زمانی در مورد رنگها می نوشتم؟ اره؟! پس چرا نگفتی که صورتی رو جا انداختم؟ رنگ کودکی.
رنگ حدود ده، دوازده سال پيش، موقعی که سوار تاکسی شدم و راننده هه به مسافر بغل دستی ش گفت« اين بچه هارو نگاه کن ، عين خيالشون نيست ، کلی خوشن! شکم زنو بچه که نمی خوان سير کنن!.» و من حسابی حرصم گرفت چون کلی مشق داشتم و کلی درگيری با بعضيا! اونقدر حرصم گرفت که هنوز يادمه! واقعا که خوش بوديم!(وَرِ بچه ی ذهنم بازم حرصش گرفت.)