1/07/2004

براي مشورت در مورد ميني پروژه ي پايان ترم و گرفتن يک نرم افزار به اتاقش رفته بودم، براي همين وقتي ازم درمورد اينکه"چرا بچه هاي برق سال به سال ضعيفتر مي شن؟" سوال کرد، اصلا انتظارشو نداشتم و چون پيش بيني چنين بحثي رو نکرده بودم هيچ جواب آماده اي نداشتم. چند ثانيه اي سکوت کردم. دست آخر گفتم:
- درسا خوب پاس نمي شه، درساي اصلي مثل مدار و سيگنال رو خوب پاس نکرديم، همه ش دنبال اين بوديم که از استاد سخت گيره يه نمره اي بگيريم و چندتا فرمول حفظ کنيم...
قبلش گفته بود که به عنوان دوتا دانشجو مي خواد با هم حرف بزنيم و نه يه دانشجو و يک استاد، براي همين راحت حرفمو مي زنم. مي پرسه:
- مدار رو با کي پاس کردين؟
- با « مهندس ه».
- آره، در مورد« مهندس ه » قبول دارم، من خودم باهاش الکترومغناطيس پاس کردم و با اينکه بالاترين نمره رو ازش گرفتم ولي الآن که اسم الکترومغناطيس رو مي شنوم فقط کرل و ديورژانس رو به خاطر ميارم اونها هم بدون اينکه فرمولاشو بدونم و چيزي از مفهومش. با اينکه « مهندس ه» اينجا مدير گروهه، اما من اصلا قبولش ندارم.
منظورش از "اينجا"، دانشگاه غير انتفاعيه که بعنوان استاد اتاق داره و چندتا درس هم تدريس مي کنه. ادامه مي ده:
- اما من يادمه بچه هاي قوي دوران ما، اون موقع ها، خيلي بيشتر دنبال تحقيقات غبر درسي بودن، من وقتي از بچه هاي کلاس شما سوالي مي پرسم انتظار جواب دارم... ديگه به نظرت چه دليلي مي تونه داشته باشه؟
- خوب، اين روزا به دست آوردن اطلاعات ساده شده،
اشاره مي کنم به کپي مقالاتي که از اينترنت گرفته بودم و روي ميزشه، با سر تائيد مي کنه.
- به همين خاطر زحمت هم کمتر مي شه ديگه، و کلا چيزاي زيادتري براي هدر دادن انرژي هست، مثلا من يکي از بچه هاي خيلي قوي رو مي شناسم که کلي از وقتشو صرف بازي هاي کامپيوتري مي کنه..
- آره، قبول دارم، بچه ها بازيگوش تر شدن!
- اگر پروژه ي اينترنشيپي هم ارائه مي شه، استادا چند تا دانشجوي خاص دور و بر خودشون دارن و به اونا مي دن، براي همين انرژي ها توي راه هاي بي مصرف هدر مي ره..
خدمتکاري با يک سيني چاي وارد اتاقش مي شه، به ش مي گه دوتا چاي بذار، تعارف مي کنم که نمي خوام اما اصرار مي کنه. کشوي ميزشو باز مي کنه يه جعبه شکلات در مياره و به م تعارف مي کنه، با خنده و ساده دلي مي گه « اينجا وسايل پذيرايي هم داريم». شکلاتو مي خورم اما چاي رو نه، مگه مي شه جلوي استادت چاي هورت بکشي؟!
ازش خداحافظي مي کنم و مثل تمام موقعيت هاي مشابه جوابهاي خوب بعد از پايان مکالمه به ذهنم مي رسه، براي همين بحثو با خودم ادامه مي دم. جووناي امروز افسرده ان، جووناي امروز به راحتي از طريق اينترنت و ماهواره خبر دارن که حکومت نامشروع و لعنتي اي دارن، همين تلخي ها و حقيقت عريان باعث مي شه خودشونو مشغول چيزاي الکي بکنند و به نظر شما "بازيگوش" بيان، جووناي امروز فرقي بين دبيرستان و دانشگاه نمي بينن، جووناي امروز فرقي بين دبير و استاد نمي بينن، جووناي امروز..

نتيجه گيري: اگه دختراي دانشکده ي ما پلنگند، دختراي دانشکده ي غيرانتفاعي ... تيرانوساروسند*!
*: تيرانوساروس نوعي دايناسور گوشتخوار عظيم الجثه است.