2/17/2004

پاسخ به نامه ها:

به آنالوگ.الف.واو. 22 ساله از مشهد مقدس:
فکر مي کنم کامنتتو عوضي گذاشته باشي! آخه من يک جاي ديگه گفته بودم که کتاب استيونسون مي خوام! به هرحال، به يکي گفتم برام کتابو بياره، تو اگه داري حل تمرينشو بيار!

به هيلا هشت ساله از مشهد مقدس و آ.الف.و (که ذکر خيرش رفت!):
اگه شما به قالب قبلي عادت کردين مي تونين به آرشيو مراجعه کنين! مثلا به اينجا، بعد با استفاده از هوش زيادتون سعي کنين که نوشته هاي جديد رو با قالب قديم ترکيب کنيد، جون شما براي تقويت ذهن هم خيلي مفيده!

به سپيده يا ST، ... ساله از طهران:
دوست ناديده ي من، گفته بودي برات وبلاگ بسازم ساختم. بعد برات ايميل زدم براي مشاوره هاي فني، ولي جوابي نگرفتم، به همين خاطر اين ايميل رو 10 بار و با دوتا آي دي تکرار کردم که بازهم جوابي نگرفتم، به احتمال زياد ايميلت مشکل داره، براي همين مي توني اون ايميل کذايي رو از اينجا بخوني و جوابشو بکامنتي.

به دوستان آرمانگرا:
من يه جمله اي مي گم، درواقع مي نويسم. بعد يکي مياد مي گه باهاش مخالفم و يا يکي ديگه مي گه باهاش مخالفم! اما نمي گه چرا؟! به نظر من دليلش چيزي جز آرمانگرايي نيست، ما کلا با يک سري ارزشهاي غير زميني – آسموني بار اومديم، براي همين وقتي من صحبت از تابع شرايط و محيط بودن مي کنم فوري به ذهن آرمانگرا مي رسه که خوب تو خوب زندگي کن! در عين پستي سعي کن ادم باشي! دوست من، اين حرفِ متعالي و قشنگيه، اما صرفا حرفه! تو که پاهات روي زمينه سعي کن سرت هم روي زمين باشه، براي خودت خوبه... به هرحال خيلي دلم مي خواد بحث در اين مورد ادامه پيدا کنه.