2/13/2004

و اين سرماخوردگي کذايي آخرين پرده ي نمايش براي کامل شدن تراژدي درس خوندن من براي کنکور بود، بعد از يک ترم ضعيفِ درسي به دنبال "سه هفته اي طوفاني!" بودم اما همون اول راه با سر خوردم زمين و الآن که اين هفته تموم شده و من تقريبا حالم خوبه ديگه همون يک ذره انگيزه هم برام باقي نمونده.... چيزي که برام باقي مونده يک دهانه پر از آف، پر از درد! هيچي نمي تونم بخورم مگر اينکه قبلش با ژل بي حسي موضعي اين آفهاي لعنتي رو بي حس کنم. نگران نباشيد دکتر گفته خودش خوب مي شه اما بعد از 5 يا 6 يا 7 يا 8 يا ... روز ديگه !!
به خودم اميدواري مي دم که اين دوره به من نويد يک دگرديسي مثبت رو مي ده. پس اين تصميمات رو مي گيرم:
-> کنکورتو مثل بچه ي آدم با بقيه ي همدوره ايهات سال ديگه بده و اينقدر ندو!
-> تجديد نظر در روابط با دوستان قديمي.
-> يک قالب جديد براي دوره اي جديد.
-> و اما مساله ايمان و مذهب؟ هنوز حل نشده، متاسفانه .. :(