1/27/2003

بين همه ي عکسهاي روی ديواراتاقم ، عکس کسايی که هرکدوم يه زمانی مراد من بودن : آندره مالرو ،آلن دلون ،کريس دی برگ ،کلينت ايستوود ،... تنها تويی که جلوه می کنی ، فقط به تو نگاه می کنم . تويي كه منو ياد اون ميندازی ، يه زمانی اينگريد صداش می کردم .هي... ولی حالا مثل اينکه دارم فراموشش می کنم
و اما در مورد اين « تو» ، در ابتدا واقعی بود ، وجود خارجی داشت ، اما بعد که بيشتر با ش آشنا شدم ترجيح دادم يک « تو» ی خيالی باشه . يکی مثل همين اينگريد . يک « تو» ی مجازی يک « ماريا» ی توی رمانها .
شما می دونين روانشناسا به اين ايده آليسم روانی چی ميگن؟ به اين که يک دلخواه توی ذهنت داری يک پيش فرض ِ پيش ساخته ؟! شايد يک دليلش سرخوردگی از عالم واقع باشه . که البته طبيعيه و شايد هم غرور که البته خطرناکه !