كوه به كوه نمي رسه آدم به آدم نمي رسه!
همون اول كه ديدمش ،شناختمش . بينيش طبق روال بزرگتر شده بود اما لبها و ابروها همانها بودند ،زيباو كشيده.به نظر عصباني و پكر ميآمد.تا ديدمش به سمت ديگري چرخيدم ودستم را طوري به ميله ي اتوبوس گرفتم كه صورتم پنهان بماند .بنظر م او هم من را ديد ولي مردد ماند ،شش سال از آخرين ديدارهايمان ميگذشت.يكي دو سال اول هم زياد به خوابم مي آمد.
چند ايستگاه گذشت .دردل خاطرات را مرور مي كرديم ،باهم مرور مي كرديم باهم مي گفتيم . . . چند بار تصميم گرفتم برگردم و بگويم: «من كه از رو رفتم .سلام حالت چطوره!»
نشسته بودوكيف سامسونيت اش روي پايش بود .معلوم بود كه سرباز نيست ،پس حتماً دانشجو است ،باز توي دلم «رشته ات چيست ؟چه كار مي كني ؟ چطوري با كامپيوتر! »
اون موقع ها كه كامپيوتر خيلي تازه و بديع بود ، حسن كچل يا خرگوش ما سواد كامپيوتر داشت .چقدر حرصش مي گرفت وقتي بچه ها بهش مي گقتند خرگوش و اگر هم دست ميگرفتند دست جمعي بود و اون موقع ساكت كردن بچه ها كار هركسي نبود. ياد تعقيب و گريزهاش به خير .
پسر خالم خبرهائي ازش داشت آشنايي داده بود و من ميدونستم كه به هنرستان ميره اما ديگه از بعدش خبر نداشتم. سنگينيِ نگاههايش را احساس ميكردم اما طوري رفتار ميكردم انگار كه او را نديده ام و به ميزان حرص آوري بر خودم مسلط بودم . به بيرون به سمت در و پنجره نگاه مي كردم و او بود و نبود . زير چشمي به دستهايش نگاه كردم عصبي بود و با دستگيره ي كيفش بازي ميكرد .
ما حتي تا حدودي با هم همسايه بوديم :درطرفين يك چهار راه . تنها اميدم به اين بود كه هر دو در يك ايستگاه پياده شويم . منظره ي برخورد را در ذهنم مي ساختم : « اِ تويي ؟ (خيلي خونسرد :) بليطت را حساب كردم ، از همون اول كه ديدمت شناختمت . بابا چقدر پر رويي!»
دو سه ايستگاه به انتها مونده " خدايا چند ساله كه صلوات نظر نكردم اين بار 100 تا نظر مي كنم كه بعد 6 سال با اين رفيقم حرف بزنم، ايستگاه آخر به هم بر بخوريم ، به خدا هر 100 تا شو امشب مي فرستم " . . .
چهار راه ، جلو ميروم اتوبوس خلوت شده است و به راحتي مرا می يبند . بر نميگردم تا نگاهش كنم . بليط را مي دهم و پياده مي شوم ، كسي به دنبالم است ؟ ! نه . به در وسط نگاه مي كنم شلوغ است اما كسي پياده نميشود . از اتو بوس دور مي شوم او حتما دنبال من است بر نمي گردم آهاي حامد ! . . . آيا خانه مان را ياد دارد ؟ بعد از اين مدت شماره تلفن ما را دارد ؟ . . .
21/7/81